برای زندگی



 نویسنده ای را در نظر بگیرید که می خواهد داستانی را خلق کند.

 او داستان را می آفریند اما هر نویسنده‌ای در پشت صحنه داستانش قصد دارد مفهومی را در قالب داستان به ذهن مخاطب انتقال دهد و  برای این کار اجزای داستان را به خدمت می‌گیرد؛ 

گاهی شخصیت های داستان را پدید می آورد ؛
دختر زیبایی که نابینا است.

پیرمردی که کفش ندارد .
گاهی طراحی فضا را انجام میدهد؛
خانه ای روستایی که دختر بچه ای در آن گمشده است . 
مرد میانسالی که پشت در اتاق قفل شده ای مُردد است
.

 گاهی  در طول داستان جزئیاتی را توصیف می کند  که در ابتدا تصور میکنیم مبهم و زائد هستند  اما در ادامه متوجه میشویم  این جزئیات  نماد های معنی داری بودند که اشاره به نکته ای خاص داشتند ؛

 گاو های لاغری که در حال چَرا هستند.

 نردبام هایی که عمودی روی هر بام قرار گرفته‌ و تمامی ندارد.

 گاهی اتفاقاتی را وارد داستان می کند که نحوه انتخاب و رفتار افراد را نشان می دهد؛
مستاجری که حالا ادعای مالکیت خانه متروکه را دارد. 
بیماری که هزینه درمان ندارد اما کیف پولی پیدا می کند.

علاوه بر مفهوم داستان و نحوه روایت نویسنده  باز هم سلیقه و روحیات مخاطب  در درک داستان موثر است. چرا که به واسطه  درونیات و دغدغه های یک مخاطب ، ممکن است داستانی برایش جذاب ولی برای دیگری خسته کننده و بی معنی و بدیهی باشد.

با این مقدمه  می خواهم نویسنده ای چیره دست و داستان های نابش را به شما معرفی کنم. نویسنده ای حرفه ای که داستان های بی نظیر و اختصاصی برای هر فرد دارد و در ورای ظاهر داستان به دغدغه‌ها و آنچه در درون فرد میگذرد ، می پردازد.

 روان ما نویسنده قهاری است.
 روح و خویشتن (self) ما از  فارغ آنچه به دیگران نشان می دهیم یا آنچه دیگران می بینند ، ذات و  مقصد اصلی ماست .
روان نویسنده حرفه ای است که ما به ارتباط با او نیازمندیم  و در عین حال داستان های نمادین و راه گشا برای ما دارد 

 اما روان ما چگونه داستان های اختصاصی مان را روایت می کند؟

 روان ما  داستان ها را  تنها بر پرده ناخوداگاه مان نمایش می دهد.  چرا که خودآگاه مربوط به خود(ego) است و آنچه دیگران می بینند  و ناخودآگاه مربوط به خویشتن(self)  و بهترین عرصه ناخوآگاه برای جولان این نویسنده  متبحر روان ، خواب ها و رویا هاست

 به عبارت ساده تر تنها وسیله ارتباطی با ناخودآگاه  هنگامی است که خوداگاه و ذهن هوشیار ما فعال نیست و خواب میبینیم

 همانطور  که اشاره کردم ما به ارتباط با روان نیازمندیم و برای درک درست مفهوم داستان ، باید دقت کنیم این نویسنده حرفه ای چگونه داستانی را برای ما روایت می کند؟ شخصیت های داستان  چگونه هستند؟  فضای داستان  چیست؟ نمادها و اتفاقات برای چه آفریده شده اند؟

 بطور مثال در خواب امروز من ،  چرا درب آن اتاق بسته بود؟ اتاق نمادچیست ؟ چرا قبلا این اتاق را در خانه ندیده بودم ؟ چرا در طبقه زیرزمین بود؟ چرا این اتاق در خانه ای با مالکیت من بود و در فضای خانه ی  متروکه یا خانه ی دیگری طراحی نشده نبود ؟

 یک نویسنده حرفه‌ای  میداند تغییر هر عنصر از داستان ، مفهوم کل داستان را در ذهن مخاطب تغییر می دهد.

در کلام استاد سهیل رضایی این جملات را می شنیدم  ولی مفهموم  آن را درک نمیکردم :
به خواب هایتان اهمیت دهید .
به خواب های تکرار شونده و پیامشان توجه کنید .

 و امروز به دانشجوی مهاجری شبیه هستم که بارها برایش از اهمیت یادگیری زبان غیرمادری اش گفته اند و حالا در سرزمینی ناآشنا زبان_ارتباط را تا حدودی میداند ، هم افسوس میخورد که چرا کم و دیر میداند و هم خوشحال است که می تواند مفهوم گوینده تا حدودی را درک کند .


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

در ثانیه زندگی کن... دانستنی های پوشاک خرید اینترنتی خانه وردپرس آموزش زبان انگلیسی centraliniran کافی نت امیر صدرا فرش آموز | فرش و تابلوفرش دستبافت اریا ویت آشپزی